به گزارش سینماپرس، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از مؤثرترین و مهمترین نهادهای برآمده از فعالیت برخی هنرمندان شاخص کشورمان در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا کنون بوده است.
این مجموعه از آغاز قرار بود نهادی در جهت رشد و شکوفایی «اندیشه و هنر اسلامی» همچون نام اولیهاش باشد و در همین راستا میبایست شرایطی را فراهم کند که خروجیاش محصولات و بستههای گوناگون فرهنگی و هنری و صد البته بهروز برای تأمین سبد فرهنگی خانوار ایرانی باشد. مأموریتی که اجرایی شدن تام و تمام آن در سالهای اخیر با اماواگرهایی موجه شده و باید در بستری مطمئن و دلسوزانه مورد نقد و بررسی کارشناسان قرار گیرد تا بتوان به نتایج درخشانتری در عرصههای مأموریتی حوزه هنری با اتکا به دستاوردهای تلخ و شیرین گذشته دست پیدا کرد.
در این چارچوب زیرمجموعههای مختلف حوزه هنری قطعاً مأموریتهای مهمی به دوش دارند که بنا به منویات مقام معظم رهبری و اهدافی چون «فراهم ساختن زمینه رشد و شکوفایی و گسترش هنر مبتنی بر معرفت اسلامی و متعهد به ارزشهای انقلاب اسلامی»، «بهره گرفتن از هنر در تبیین و ترویج مبانی و ارزشهای اسلامی و فضائل اخلاقی»، «تبیین و معرفی وجوه گوناگون و ویژگیهای ذاتی و فنی هنر و ادبیات انقلاب اسلامی»، «دفاع از آرمانها و اصول انقلاب اسلامی از طریق شناخت علمی و دقیق جریانهای هنر ی معارض با تفکر اسلامی و کشف راههای اصولی مقابله فرهنگی با آنها»، «ایجاد زمینه رشد استعدادها و خلاقیتهای هنری و ادبی از طریق شناسایی، تربیت، تقویت و معرفی هنرمندان برجسته مسلمان، ایجاد جریانهای هدایتگر هنری بر بنیاد تولید» و «نمونهآفرینی هنری و ادبی به معنا و مفهوم مطلق کلمه» که برگرفته از اساسنامه این نهاد است، باید فعالیتهایی را انجام دهند که در فضای پر از سلیقه و تنوع جامعه امروز بتواند تبدیل به الگوهایی تأثیرگذار و در عین حال پیش برنده شود.
اینکه آیا حوزه هنری تاکنون توانسته در این حوزهها نقش مؤثری ایفا کند یا خیر هم نیازمند بررسیهای آماری دقیق و مبتنی بر جمعیت آماری گستردهای است که باید برای رسیدن به الگوهای مدنظر مورد توجه قرار گیرد.
یکی از این مجموعههای مهم در این ساختار، مرکز موسیقی حوزه هنری است که تلاش کرده، با تهیه و تنظیم سیاستها و برنامههای مناسب در جهت گسترش هنر اسلامی، تلاش برای شناسایی و بهکارگیری نیروهای متعهد و جوان برای شکوفایی استعدادشان، اجرای طرحهای مطالعاتی و پژوهشهای مورد نیاز، تولید و نمونه آفرینیهای هنری و ادبی، ایجاد زمینههای مختلف فرهنگی هنری برای بهرهمندی هرچه مؤثرتر هنرمندان و برگزاری رویدادهای مختلف موسیقایی شرایطی را فراهم کند تا هنرمندان عرصه موسیقی در این مجال بتوانند به فعالیت خود در عرصه موسیقی به صورت هدفمند همت گمارند. چارچوبی که در سالهای اول فعالیت به شدت توانست حضور قدرتمندی را در جریان اصلی فعالیتهای موسیقایی کشور ایفا کند و خود را نهادی معرفی کند که آمده تا حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. فرصتی مغتنم و صد البته استراتژیک که در این سالها با رشد و تأسیس نهادهایی چون مرکز موسیقی انقلاب اسلامی (مأوا) به عنوان نهاد زیر مجموعه سازمان هنری رسانهای اوج، مراکز مختلف هنری زیر مجموعه بسیج، دفتر موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما و دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فضای کاری مرکز موسیقی حوزه هنری را وارد شرایط جدیدی کرده که کندو کاو درباره وظایف و اهداف این مجموعه در تعامل با نهادهای موازی میتواند مورد تمرکز بیشتری قرار گیرد.
حسامالدین سراج (از شهریور ۱۳۶۰ تا مهر ۱۳۶۹) – محمد جلیل پور (از مهر ۱۳۶۹ تا آبان ۱۳۷۹) – علی بختیار (از آبان ۱۳۷۹ تا اسفند ۱۳۸۰) – رضا مهدوی (از فروردین ۱۳۸۱ تا بهمن ۱۳۸۶) – علی معلم دامغانی (از بهمن ۱۳۸۶ تا مرداد ۱۳۸۸) – رضا مهدوی (از مرداد ۱۳۸۸- تا مهر ۱۳۹۱) – پیروز ارجمند (از مهر ۱۳۹۱ تا بهمن ۱۳۹۲) – فاضل نظری (از مهر ۱۳۹۳ تا بهمن ۱۳۹۴) – عباس محمدی (از بهمن ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸) و میلاد عرفانپور (از ۱۳۹۸ تا کنون) افرادی هستند که طی سالهای گذشته به عنوان مدیر در مرکز موسیقی حوزه هنری به فعالیت مشغول بودند. البته پس از خداحافظی پیروز ارجمند مرکز موسیقی حوزه هنری تا حضور فاضل نظری بدون مدیریت تقریباً به حالت تعلیق در آمد.
آنچه در این مقدمه کوتاه روایت شد، یک شَمای کلی از فعالیت مرکزی است که سکان هدایت آن طی ماههای گذشته به دست یک شاعر و ترانه سرای جوان به نام میلاد عرفانپور سپرده شده که عملکرد مثبت و منفیاش میتواند در ابعاد مختلف رسانهای مورد بررسی قرار گیرد.
عرفانپور متولد ۱۳۶۷ در شیراز بوده و تاکنون برنده یا نامزد جایزههای معتبر ادبی از جمله قلم زرین و جشنواره شعر فجر بوده است. علاوهبر اینها مدیریت دفتر شعر مؤسسه شهرستان ادب، ابداع و دبیری دورههای سالانه شعر جوان انقلاب اسلامی (آفتابگردانها) و تدریس ادبیات در دانشگاه از فعالیتهای سالیان اخیر میلاد عرفانپور در عرصههای مختلف فرهنگی بوده است. عرفانپور در رشته «سیاستگذاری فرهنگ و ارتباطات» تحصیل کرده و فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد با موضوع پایاننامه «تحلیل گفتمان انتقاد اجتماعی در شعر شاعران انقلاب اسلامی» بوده است.
آنچه در ادامه میخوانید، بخش نخست گفتگو با این مدیر جوان مرکز موسیقی حوزه هنری است.
* بسیاری از کارشناسان و اهالی موسیقی کم و بیش میدانند، مرکز موسیقی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از جمله مجموعههایی است که طی چهل سال اخیر نشان داده که یک مجموعه پای کار بوده و با وجود فراز و نشیبهای فراوان فعالیتهای ثمربخشی را در عرصه موسیقی انجام داده است، میخواهم پرسش اول را اینگونه مطرح کنم، که میلاد عرفانپورِ جوان به عنوان یک شاعر و ترانه سرای شناخته شده، چه پیش آمد که سکاندار هدایت این مجموعه مهم شد و حالا چه ارزیابی از عملکردش در دوران مدیریت مرکز موسیقی حوزه هنری دارد؟
بنده از سال ۱۳۸۹ با وجود اینکه ۲۲ ساله بودم، با اعتماد و توجه جناب علیمحمد مؤدب در مؤسسه شهرستان ادب، به عنوان مسئول بخش شعر به فعالیت مشغول شدم و در این چارچوب فعالیتهای مدیریتی را در محیط هنری تجربه کردم. به لطف خدا برنامههایی که در آن مجموعه پیش بردیم و توفیقی که خداوند متعال نصیب بنده کرد منتج به ثمرات خوبی شد. با توجه به این پیشینه، همچنین فعالیت ده سالهای که در زمینه موسیقی به عنوان تصنیفسرا و ترانهسرا داشتم و البته تحصیلاتی که در رشته سیاستگذاری فرهنگ و ارتباطات داشتم به بنده اعتماد شد تا در فضای مرکز موسیقی حوزه هنری عهده دار مسئولیت باشم. البته پیش از بنده بزرگوارانی چون استاد علی معلم دامغانی، جناب دکتر فاضل نظری و آقای عباس محمدی بهعنوان افرادی که در حوزه شعر و ادبیات، سابقه داشتند به عنوان مدیر مرکز موسیقی حوزه فعالیت داشتند و شاید نگاه تصمیمسازی که پشت این گونه انتخاب برای مدیریت مرکز موسیقی حوزه وجود دارد، توجه به محتوا و بُعد ادبی موسیقی است که دوستان تاکید دارند در کنار توجه به موسیقی فاخر روی ادبیات نیز تاکید ویژهای باشد.
با در نظر گرفتن این موارد بود که بنده پذیرفتم در این سمت حضور پیدا کنم البته لازم است اینجا پرانتزی هم بازکنم که بسیاری از ادبا و استاد عزیزمان جناب اسفندقه اعتقاد دارد: «این گونه مسئولیتها و زیست با شرایط اداری برای یک شاعر آفت است.» یعنی مطلوب آن است که شاعر به دور از این مناصب و مسئولیتها به مسیر هنری خود در عرصه ادبیات و شعر بپردازد. جالب است بدانید که واقعاً این دغدغه هر روز من است که اگر برسم به نقطهای که عزیز دیگری میتواند بهتر از بنده در این جایگاه به مسیر ادامه دهد، خودم اولین پیشنهاددهنده حضورش به عنوان مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری خواهم بود. چون بر این باورم این شرایط برای زیست ادبی یک شاعر آسیبهایی وارد میکند که من در این مدت واقعاً این آسیبها را حس کردم. هرچند سعی کردم تعامل و زیست با شعر و ادبیات را در هر شرایطی قطع نکنم اما باید بپذیریم که حضور در یک منصب مدیریتی تأثیر آسیب زای خود را دارد.
البته یک نکته دیگر هم در این فضا میتواند مورد توجه قرار گیرد و آن چالش کمبود مدیران فرهنگی و بخصوص هنری در فضای مدیریتی کشور است، متأسفانه ما مدیری که توان هنری، ذوق هنری و مبانی مدیریتی حوزه هنر را بداند، کم داریم یا کم تربیت کردیم. این است که شاید بنده حقیر که در خیلی از موارد قطعاً دارای ضعف هستم به دلیل پیشینه دانشگاهی که در این زمینه دارم و تجربه مدیریتی که در یک دهه گذشته به لطف خدا پیدا کردم، عهده دار چنین مسئولیتی شدم. بنابراین اگر نظام تصمیمسازی ما طوری بود که در این دهههای گذشته مدیرانی تربیت میشدند که شناخت کاملی از فضای هنری داشته باشند قطعاً یک شاعر خودش این مسئولیت را عهدهدار نمیشد. این ضعف هم شامل تمام مجموعههای دیگر فرهنگی هنری کشور نیز میشود، شرایطی که خلاء پرورش یک مدیر هنری در این فضا را بیشتر از قبل نشان داده است.
* نام مرکز موسیقی حوزه هنری یادآور خاطرات خوبی برای اهالی موسیقی است در عین حال در دورههای مختلف مدیریتی شاهد فراز و فرودهایی بوده است. بد نیست از ورود یک مدیر جوان به چالشهای موجود مرکز موسیقی حوزه هنری صحبت کنید. آیا معتقد به دستیافتنی بودن اهداف در این دوران پرچالش فعالیتهای فرهنگی هنری کشور در مدیریت مرکز موسیقی حوزه هنری با درنظر گرفتن آسیبهایی که اشاره شد، هستید؟
من زمانی که این مسئولیت را پذیرفتم و کارها را آغاز کردم، با نخستین چالشی که روبهرو شدم و فکر من را به خود مشغول کرد، پاسخ به یک پرسش بود. اینکه کارویژه مرکز موسیقی حوزه هنری در مقایسه با کار ویژه مجموعههایی چون دفتر موسیقی وزارت ارشاد، شهرداری و سازمان صدا و سیما چه بوده است؟ در واقع وجه تمایز محصولات مرکز موسیقی حوزه هنری با نهادهای دیگر چه بوده که به این تشخص کاری وفادار مانده است؟ من با بررسیهایی که در این زمینه انجام دادم به این نتیجه رسیدم که مرکز موسیقی حوزه هنری در چهار دهه گذشته خدمات قابل توجهی در موسیقی نواحی انجام داده که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان تبدیل به باکیفیتترین پایگاهها و گنجینهها در این حوزه شده است. اما جالب اینجاست که در خیلی از حوزههایی که شاید نسبت محکمتری با کار ویژههای مرکز موسیقی حوزه هنری داشته، یا کار خاصی انجام نشده و یا آنقدر کم کار شده که تعدادشان به لحاظ آماری نزدیک به صفر است. مثلاً در حوزه سرود که یکی از گونههای اصلی «موسیقی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی» است و مرکز موسیقی حوزه هنری میبایست در این حوزه برای معرفی و پرورش آن اقداماتی انجام میشد، کارهای زیادی صورت نگرفته و میتوان گفت این گونه موسیقایی یک صدم کارهای انجام گرفته در مرکز را تشکیل میداد. شرایطی که برای من هم عجیب بود.
در حوزه هنری گونه دیگری مانند موسیقی موضع مند اجتماعی، سیاسی و انتقادی که میتواند در بزنگاههای مختلف مورد توجه قرار گیرد، کارهای کمی در مرکز موسیقی حوزه هنری صورت گرفته که چندان به گوش مخاطبان نرسیدهاند. منظور من در این چارچوب تولید آثاری است که از شکل مناسبتی مرسوم خود خارج و تبدیل به آثاری میشود که متناسب با دغدغه مردم تولید میشوند. به اعتقاد من این گونه آثار هم میبایست جزو کارهای خاص و هویتی موسیقی پیگیری میشد که متأسفانه کمتر انجام شدهاند.
* این شرایطی که از آن نام میبرید متأسفانه در حوزههای دیگر هم دیده میشود. شرایطی که موازی با جریان و کار ویژه مرکز موسیقی حوزه هنری میتوانست باشد، اما چندان مورد توجه قرار نگرفت.
بله، به عنوان نمونه ما در حوزه موسیقی کودک و نوجوان کارهای بسیار کمی انجام دادیم که تعداد آنها به لحاظ آماری زیر ۳ درصد مجموع تولیدات مرکز موسیقی حوزه هنری هستند. این در حالی است که ما در حوزه موسیقی طنز که میتواند زبان رسایی در بیان حرفها و آرمانهای آن باشد کارهایی میتوانستیم انجام دهیم که در این چند دهه نداشتیم. با این شرایط بنده سعی کردم در دوره جدید به برخی از این مسائل توجه بیشتری داشته و در کنار سایر گونههای موسیقایی از جمله موسیقی ایرانی، موسیقی نواحی و موسیقی پاپ فضا را به سمت و سویی هدایت کنیم که مرتبط با فلسفه شکلگیری مرکز موسیقی حوزه هنری و به دور از موازی کارهای رایج با سایر مجموعههای مرتبط با موسیقی باشد.
البته این شکل و رویکردی که عرض کردم، بیشتر مرتبط با کارهایی است که برای آن برنامهریزی و تولید داریم، چرا که برخی کارها هم هست که به ما پیشنهاد میشود که ما بر اساس معیارهای حوزه هنری در چارچوب معنا دار بودن اثر با یک حمایت حداقلی به آنها کمک کرده و در این بخش از تولید اثر حرکت میکنیم.
* در لا به لای صحبتها شما به کلیدواژه «گفتمان انقلاب اسلامی» اشاره کردید، عبارتی که طی سالهای اخیر تبدیل به ترکیبی شده که بعضاً مدیران فرهنگی ما در عرصههای مختلف از آن استفادههای زیادی میکنند، اولاً به عنوان یک شاعر و دوماً در کسوت مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری فکر میکنید این کلیدواژه در امتزاج با مقوله هنری چون «موسیقی» چگونه تجلی پیدا میکند؟ و آیا مرکز موسیقی حوزه هنری در این سالها توانسته همانند دوران شکوفایی خود به تفهیم معانی ذاتی این عبارت میان مردم توفیقاتی داشته باشد؟ در این راه شما به عنوان یک مدیر جوان و صاحب ایده چه کردید؟
شما به مطلب درستی اشاره کردید. ما گاهی کلمات آرمانی، مفاهیم اصلی و عبارات مقدس را آن قدر در ساختارهای نادرست، عدم صداقتها، مصارف سیاسی و ارائه گزارشهای اداری استفاده کردیم که این عبارات رفته رفته رو به کم اثر شدن گذاشتهاند. این مقوله متأسفانه در همه حوزههای فرهنگی هم اتفاق افتاده است. کما اینکه در حوزه شعر وقتی عنوان «شعر انقلاب اسلامی» مطرح بود، خیلیها تمسخر میکردند و باور نداشتند، اما ما سعی کردیم این عنوان را در کنار رویداد هنری مؤثر و تولید اثر جا بیندازیم. در این راه هم همه شاعران انقلاب اسلامی پای کار آمدند و این عنوان آبرومند را در چارچوبی قرار دادند که این عبارت تبدیل به یک پسوند هویتی شد. یعنی وقتی میگوئیم «شعر انقلاب اسلامی»، منظورمان فقط درباره یک اثر یا رویداد تاریخی نیست. عبارتی است که در تمام ابعاد و زوایای آن تعهد به چارچوب معرفتی گفتمان انقلاب اسلامی است.
حالا این گفتمان چیست؟ این گفتمان شامل همه آرمان، اهداف، جهان بینی و چارچوبهایی است که انقلاب اسلامی بر پایه آن ایجاد شده است. و میتوان گفت: مترادف با اسلام نابی است که ما بدون شعار دنبال آن هستیم و دوست داریم در اهداف و تولیداتمان نیز وجود داشته باشیم. شرایطی که بنده در مرکز موسیقی حوزه هنری نیز روی آن تاکید ویژهای دارم و دوست دارم بر اساس امکانات موجود تولیداتی رقم بخورد که پشتیبان این گفتمان و البته اثرگذار باشد.
به عنوان نمونه ما در سال ۱۳۹۷ که مصادف با روزهای اول حضورم در مدیریت مرکز موسیقی حوزه هنری بود، آمدیم و آلبوم سرودی را در چهلمین سال انقلاب اسلامی ایرانی تولید کردیم، اثری که با یک نگاه مناسبتی محدود به زمان تولید نشده بود و سعی بر این بود که وقتی نوجوان ایرانی در هر زمانی آن را میشنود به مفاهیمی چون امید، تلاش و ساختن برای فردای روشنتر نزدیک شده و با یک نشاط مضاعف در راه روشن گام بردارد. ما در گامهای بعدی تولید آثار موسیقایی قطعاً تلاشهایی برای ارتقای سطح کیفی آثارمان میکنیم و صد البته هم میدانیم که این تلاشها گهگاه با نقایصی روبروست. پس خودمان را بی نیاز از نقد نمیبینیم و تمام تلاشمان را هم میکنیم که پذیرای نقدها سازنده عزیزمان در این مجموعه باشیم.
* در راستای صحبتهایی که به آن اشاره کردید، آن چیزی که میتواند شرایط فعلی حوزه هنری را با تلاش و ایده پردازی شما مدیران هموارتر کند، حضور بزرگان عرصه موسیقی در جریان اصلی فعالیتهای مرکز موسیقی حوزه هنری است. پر کردن این خلاء میتواند نقش ارزشمندی در ارتقای فعالیتها و همان موارد انجام نشدهای که اشاره کردید، ایفا کند. یک نکته بسیار مهم که به اعتقاد من در راستای اندیشهها و منویات رهبری هم «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است. در اینباره وضعیت کنونی حوزه را چگونه ارزیابی میکنید.
استفاده از ظرفیت، هنر و مشورت بزرگان موسیقی کشور جزو اولویتهای ما در مرکز موسیقی حوزه هنری است. ما حتی برای آن دسته از هنرمندان بزرگواری که دیگر توانایی تولید اثر ندارند فضایی را به سهم خود فراهم کردیم که بتوانیم در مقاطع مختلف زمانی بدون رسانهای شدن یا اطلاع رسانی در این زمینه نسبت به نکوداشت و پاسداشت مقام هنری برخی از بزرگان موسیقی کشور اقدام کنیم. صادقانه میگویم تا آنجا که توانستیم سعیمان را مبتنی بر این باور و اعتقاد کردیم که در همه شهرها هر جا هنرمندی هست برای تکریم او فعالیتهایی را انجام دهیم.
ما در این مدت حتی به بعضی از شهرها سفر کردیم و برنامهریزیهایی را انجام دادیم که کارهایی از استادان هنر موسیقی را تولید کنیم. در این راستا هم طی این دو سال خدمت استاد احمد مراتب رسیده و طی آن آلبومی از این هنرمند آواز آئینی را در دسترس مخاطبان قرار دادیم. در کنار اینها آلبوم دیگری را هم با استاد تقی سعیدی خواننده شناخته شده موسیقی ایرانی و استاد محمد جواد ضرابیان به اتمام رساندیم که فواصل برنامهریزی شده به همراه چند اثر دیگر از هنرمندان مطرح منتشر خواهند شد. همچنین با پیشکسوتان دیگری نیز چون استاد سراج، استاد بیژنی، استاد سعید انصاری، استاد منبری، استاد بهروزی نیا تعامل و تولید اثر داشتهایم.
ما در حوزه موسیقی کلاسیک هم طی این مدت از مشاورههای تعدادی از هنرمندان شناخته شده این عرصه از جمله استاد محمدرضا علیقلی نیز بهره مند شدیم. این هنرمند ارزنده اعتبار موسیقی انقلاب اسلامی است که برای بنده حتی هم صحبت با ایشان مایه افتخار است. شرایطی که خوشبختانه منجر به ایجاد فضایی شد که در ماههای گذشته تولیداتی از این هنرمند را منتشر کردیم. ما شورای تخصصی مرکز موسیقی حوزه هنری نیز از رهنمودهای استاد فریدون شهبازیان بهره مند میشویم و ایشان مدام در حال مشاورههای مختلف برای انتشار آثارمان هستند. در این چارچوب جناب بهرام دهقانیار، جناب محمدرضا چراغعلی، جناب عماد توحیدی هم از جمله هنرمندانی هستند که ما از مشورتها و ایدههای کارشناسانه شأن بهرهمندیم. پس میبینید ما تا آنجا که میتوانیم از بزرگان هنر موسیقی برای پیشبرد تخصصی و کیفی کارهایمان استفاده میکنیم. البته در اینجا نمیخواهم همه کاسه و کوزهها را بر سر بودجه بشکنم اما قطعاً کمبود بودجه در این چارچوبی که شما به آن اشاره کردید بی تأثیر نیست.
با تمام همه این مشکلات من همچنان معتقدم که این برگ افتخار مرکز موسیقی حوزه هنری است که بین نهادهای حاکمیتی یکی از مهمترین تولید کنندگان آثار فاخر موسیقایی با در نظر گرفتن همین بودجه کم بوده است. مگر ما چقدر توان مالی داریم؟ شاید باورش سخت باشد اما بودجه یک سال مرکز موسیقی به اندازه بودجه تولید یک آلبوم با همراهی یکی از بزرگان موسیقی کشور نیست. پس این را هم باید بگویم اگر ما بخواهیم شرایط کاریمان را مبتنی بر همکاری با یکی از چهرهها و بزرگان عرصه موسیقی برنامهریزی فکر میکنم باید کل بودجهمان برای تولید همان اثر اختصاص دهیم، شرایطی که قطعاً امکان پذیر نیست. اتفاقاً از همین جهت است که میگویم نمیتوان انتظار داشت که مرکز موسیقی حوزه هنری به طور کامل مأمن و مرکزی برای حضور استادان نام اور موسیقی باشد. اما قطعاً ما با هنرمندان و استادانی که این محدودیتهای ما را پذیرفته باشند با تمام افتخار همکاری میکنیم.
شاید شما باور نکنید اما برای همین کارهایی که با جناب علیقلی انجام دادیم، محدودترین هزینه را داشتیم که ایشان با محبت و اهتمام خود پای کار آمد و شرایطی را به وجود آورد که کار فاخری را پیش روی مخاطبانمان قرار دهیم. به عبارتی تعامل ما با استاد سفارش یک کار نبود چراکه او دغدغه داشت در این مرحله از زندگی کارهایی را انجام دهد که دغدغهاش را داشت نه صرفاً کارهای سفارشی که در ارتباط با برخی سازمانهای مختلف دربرگیرنده رقمهای بالایی است.
قطعاً اگر جایی صلاح بود که میتوانستیم اعلام رسمی کنیم، متوجه میشوید که ما با چه هزینههایی مشغول تولید آثار هنرمندان شناخته شده کشورمان هستیم. کارهایی که هزینه تولید آنها شاید برای برخیها یا غیر قابل باورند و یا موجب تعجب آنها بعد از متوجه شدن میزان صرف هزینهها میشوند. پس طبعاً این دغدغهای که شما به آن اشاره داشتید، دغدغه جدی ما هم هست زیرا ما معتقدیم نسلهای گذشته موسیقی حتی نسلهایی که ما با آنها اختلاف نظر داریم، نباید کنار بروند. مثلاً در همین چند سال ما با عزیزانی کار میکنیم که از گرایشات مختلف سیاسی هستند و شاید در بسیاری از موضوعات با آنها اختلاف نظر داشته باشیم. اما وقتی برای تولید یک اثر ارزشمند موسیقایی اتفاق نظر وجود دارد پس آمادگی برای تولید اثر نیز امکان پذیر است. اتفاقاً انقلاب اسلامی مدافع تولید اثر ارزشمند و فاخر بوده، هرچند در برخی مقاطع با لکنت در خط مشی و نحوه سیاستگذاری نتوانسته این همراهی را بیان کند و در برخی از اوقات نیز فضا به سمتی رفته به جهت همین سیاستگذاریهای غلط مسیر اصلی و هویت هنری انقلاب اسلامی نیز دچار آسیب شده است.
* و ای کاش بتوانید طی دوران مدیریتی شما و جناب دادمان در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی این خط مشی مدیریتی که به آن اشاره داشتید را به معنا و مفهوم مطلق کلمه تبیین کنید. به هر حال حوزه هنری میتواند با در نظر گرفتن چارچوبها و وظایفی که به عهده دارد میتواند محل امنی برای همه هنرمندان در عرصههای مختلف باشد. کما اینکه در مقاطع اولیه پیروزی انقلاب اسلامی این مجموعه نشان داد که میتواند پناهگاه قابل اعتماد فرهنگی برای اصحاب فرهنگ و هنر با اندیشههای متفاوت باشد. و این تصور نباشد که هیچ هنرمند دیگری اجازه ورود به این مجموعه را ندارد.
شما مطمئن باشید ما واقعاً در شأن و جایگاه تولید، اصلاً گرایشات سیاسی و مسائلی از این دست را در نظر نمیگیریم حتی اگر گرایشات فکری هنرمندی با ما متفاوت باشد. البته که بنده در بزنگاههای تاریخی که نیاز به اعلام موضع بوده، مواضع خودم را اعلام کرده و هیچ ابایی هم از بیان این مواضع نداشته و ندارم. حتی اینکه از بیرون من را یک شخصیت موضع مند در حوزههای اجتماعی و سیاسی ببینند افتخار میکنم و هیچ هراسی هم از پنهان کردن دیدگاهها و اعتقاداتم ندارم. من سعی میکنم پای بندی خود را به گفتمان انقلاب اسلامی حفظ کنم و در این راه اگر هنرمندی اثری تولید کرد که دیدگاهش حتی خلاف نظر سیاسی ماست اما آن اثر در یک حوزه خوب محتوایی همانند مناجات، عرفان باشد قطعاً آن را پس نخواهم زد.
من معتقدم آغوش هنر انقلاب اسلامی به روی همه هنرمندانی که در این حوزه محتوایی علاقه مند تولید هستند، باز است. صد البته هنرمندانی هم هستند که تلاشگرانه برای تبیین گفتمان انقلاب اسلامی خطشکنی کرده و پای کار هستند و ما وظیفه داریم که این هنرمندان را مورد توجه قرار دهیم. زیرا کارویژه حوزه هنری موسیقی انقلاب اسلامی است.
حوزه هنری وظیفهای برای آموزش موسیقی ندارد چرا که بقیه نهادهای دیگر این امکانات را فراهم کردند اما چون در حوزه موسیقی انقلاب اسلامی کارهای کمی تولید شده وظیفه ماست که روی این موضوع تمرکز بیشتری داشته باشیم. این موضوع هم به معنای طرد کردن سایر هنرمندان نیست. ما نباید هنرمندان را سیاه و سفید ببینیم و آنها را با زدن برچسبهای سیاسی ناروا، غیرمنصفانه قضاوت کنیم. به اعتقاد من هنرمندانی که اصالت را در آثار موسیقایی خود بیشتر مورد توجه قرار دادهاند، خیلی نزدیک به آن تفکری هستند که انقلاب اسلامی در موسیقی انتظار دارد.
انقلاب اسلامی دنبال موسیقی سالم و پاک است حتی اگر این موسیقی سالم در قالب یک اثر «عاشقانه»، «عارفانه» یا انتقادی باشد. به شرطی در پشت این نوع موسیقی دلبستگی به فرهنگ ایرانی، صداقت، سلوک و طهارت نفس مورد توجه هنرمند قرار گرفته باشد. به اعتقاد من این خوب نیست که با یک عینک امنیتی و نظارتی شدید به هنرمندان نگاه کنیم چرا که هنرمندان چهرههای امنیتی نیستند. بله گاهی اوقات ممکن است نسبت به مسألهای رویکرد غلط داشته باشند اما قطعاً هنرمندند و ذات هنرمند هم با ارزشها، فطرت و مفاهیمی که انقلاب اسلامی دنبال آن است گره خورده و ما اگر بتوانیم این نکات را دریابیم و هنرمندان را طرد نکنیم، طبیعتاً موسیقی انقلاب اسلامی محفلی است که هنرمندان میتوانند گردهم بیایند و کار کنند تا ما نسبت به ترمیم وضعیتی که دچارش هستیم اقداماتی را انجام دهیم.
*مهر
ارسال نظر